سلام گل مامان چند روزه که بابا رفته ماموریت و ما تنهاییم. بابا رفته شلمچه برای معاینات بالینی زائران کربلا. تو دیشب برای دومین بار کلا شبو پیش مادرجون و پدر جون بودی.آخه من دیشب شیفت شب بودم گفتن که شبو خوابیدی و خیلی اذیت نکردی. ظهر که دیدم روی چونت زخم بود یه کوچولو . مادرجون گفت از رو مبل افتادی داشتی با نینی ها پاپا پلنگی بازی می کردی انقد که شلوغ کاری فقط با پدر جون عشق می کنی. می گم حسنا کیو دوست داری می گی پدر جون دوس. ماننون دوس.خاله جون دوس .می گم بابا چی می گی بابا دوس. چن تا شعر هم بهت یاد دادم که باهام بخونی لی لی لی لی حوضک، اتل متل توتوله . وقتی امشب بابا اومد تو خواب بودی وب...